۱-روابط عمومی با مخاطب یک تعامل دموکراتیک را دنبال می کند ؛ و از زبان مخاطب سخن می گوید . درحالی که تبلیغات در پی بهره برداری از مخاطب برای تامین مقاصد مبلغ است وآزادی مخاطب را مورد تهدید قرار می دهد .
۲-در روابط عمومی کسب نظریات و تمایلات مخاطبان و انتقال آنها به مدیریت و ارائه طرحهای اندرزگونه ، جهت اصلاح روشهای کاری است ؛ اما در تبلیغات علی الاصول چنین شیوه های نمی تواند به کار گرفته شود و قاعده این است که تبلیغات ، ماموریت رساندن پیامها را انجام دهد و نه بیشتر .
۳- در روابط عمومی مخاطبان فعال و هوشمند هستند ؛ و روابط عمومی در مقابل مخاطب پاسخگوست اما در تبلیغات مخاطب بی نقش و منفعل است تبلیغات در مقابل مسولان سازمان پاسخگوست و تاثیر آن زود درس تسلط آمیز و یکسویه است.
۴- با توجه به این که روابط عمومی یک جریان دو سویه است عکس العمل مخاطب برای او فوق العاده اهمیت دارد ، اما در جریان تبلیغات بیشترین نیاز افزایش فروش و درآمد است و توجه به نیازی مخاطبان و سوالات مخاطبان امری نیست که مبلغ به دنبال آن باشد. مبلغ خواهان عکس العمل از مخاطب است که مقاصد مبلغ را ارضا می گند نه مقاصد مخاطبان .
اما درروابط عمومی مراجعه کنندگان و مصرف کنندگان از حقوق و امتیازتی برخوردار هستند که آگاهی آنها برای تک تک دست اندرکاران تولید و موسسه ضروری است در واقع در جریان دو سویه فعالیت نیز ، دوسویه و دو طرفه است و فعالیت نیازمند تفکر و هوشمندی است اما مبلغان با اعتماد به الگوهای نظریه تزریقی و گلوله جادویی نقشی برای مخاطب نیستند.